ققنوس

رستخیز

خورشید در کرانه تاریک در ستیز
آمد نوید صبح به هنگام رستخیز

وقت است وارهیم  ز زنجیر فتنه‌ها
نوروز در ره است و زمستانه در گریز

هر قطره‌ای به وسعت دریاست پیش خویش
عالم تجسمی است ز اجزاء ریزریز

دیو سپید آمد و بر تخت جم نشست
دنیا به زیر ظلم نیارزد به یک پشیز

یک یک بریختند همه برگ‌های سبز
این رسم نامراد زمان است ای عزیز

شاید رها شوم ز همه دردهای سخت
روزی که پرگشایم از این خاک فتنه خیز


پاییز ۱۴۰۲

جستجو

Search

نوشته های مرتبط

رستخیز

خورشید در کرانه تاریک در ستیز