ققنوس

رویای وصل

این سر بدون دوست به سامان نمی‌رسد

دردی است هجر او که به درمان نمی‌رسد


الحق حکایتی است قصه دلهای بی‌قرار

این راز سر به مهر به پایان نمی‌رسد


چشمم به راه ماند و نیامد نشانه‌ای

این یوسف رمیده به کنعان نمی‌رسد


ذکرت به لب گرفتم و رقصیده‌ام، چه سود

صوفی بدون دوست به عرفان نمی‌رسد


منزل به منزل آمده‌ام تا به کوی تو

موسی نرفته طور به یزدان نمی‌رسد


ممکن بود وصال تو حتی به یک نگاه؟

رویای وصل دوست به امکان نمی‌رسد


مهر ماه ۱۴۰۰

جستجو

Search

نوشته های مرتبط

رویای وصل

این سر بدون دوست به سامان نمی‌رسد