دفتر کاهی
- تاریخ انتشار: دی ۱۴, ۱۳۹۷
- دسته بندی نوشته: غزل
برای از تو نوشتن هزار دفتر کاهی
کم است ای شبه عشق مبر مرا به تباهی
به این نوشتن و گفتن، چه حاجت است که این غم
هزار چشمه چو خورشید، برد به سوی سیاهی
اسیر دست تو هستم، کمند عشق به دستم
کجا کنم ز تو شکوه، کجاست غیر تو راهی
تو پادشاه جهانی، من آن فقیر که دانی
تصدقی به گدا کن، به غمزهای به نگاهی
تو آن خیال بلندی که بعد دیدن و گفتن
برادران حسودم مرا فکنده به چاهی
در این سراچه گردون، بلا و درد شد افزون
پناه از که بجویم، تو ملجأی تو پناهی
وفا چه گوید از این غم، وفا چه خواهد از این عشق
خوش است آنچه تو گویی، خوش است هرچه تو خواهی
دیماه ۹۷